استاد بزرگ بی بدیل، حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی توسی، حماسه سرای بزرگ ایران و یکی از شاعران مشهور عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسی و از مفاخر نامبردار ملت ایرانست که به علت همین عظمت مقام و مرتبت، سرگذشتش مانند دیگر بزرگان دنیای قدیم با افسانه و روایات مختلف در آمیخته است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی (زادهٔ ۳۲۹ ه.ق، ۳۱۹ ه.خ – درگذشتهٔ پیش
از ۴۱۱ ه.ق، ۳۹۷ ه.خ در توس خراسان)، سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ
شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو
دانستهاند.
مولد او قریه باژ از قراء ناحیه طابران (یا: طبران) طوس بود، یعنی همانجا
که امروز آرامگاه اوست، و او در آن دِه در حدود سال ۳۲۹ – ۳۳۰ هجری، در
خانواده ای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستی گشود.
چنان که می دانیم “دهقانان” یک طبقه از مالکان بودند که در دوره ی ساسانیان
(و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامی) در ایران زندگی می کردند و یکی از
طبقات اجتماعی فاصل میان طبقه کشاورزان و اشراف درجه اول را تشکیل می دادند
و صاحب نوعی “اشرافیت ارضی” بودند.
بر پایه دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، فردوسی در سال ۳۲۹ هجری قمری برابر
با ۳۱۹ خورشیدی (۹۴۰ میلادی) در روستای باژ در شهرستان توس (طوس) در
خراسان دیده به جهان گشود.
نام کتاب : زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی
نویسنده : -
ناشر : -
تعداد صفحات : ۱۲
فرمت کتاب الکترونیک : pdf
- – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – -
دانلود کتاب الکترونیک زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی- نسخه پی دی اف – ۱۲۸کیلوبایت
“محمد غفاری” ملقب به کمال الملک، درسال۱۲۲۶در کاشان متولد شد و پس از
پایان دوره ابتدایی برای ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدرسه دارالفنون
ثبت نام کرد.
ناصرالدین شاه پس از آنکه وی را به دربار خود آورد به سبب مهارت او در امر
نقاشی لقب “کمال الملک” را به وی اعطا نمود و او اولین بار تابلوی “تالار
آینه” را که هفت سال وقت خود را صرف کشیدن آن کرده بود با همین نام
امضاکرد.
پدر و عموی او نیز از نقاشان صاحب نام دوره قاجاریه بودند.
زمانی پایش را به اروپا گذاشت که اوج رونق مکتب مدرن در نقاشی بود و اگر
اراده می کرد میتوانست چرخی در پاریس بزند و با سزان، ون گوک، گوگن و ….
دیدار کند. اما به جای این کار، شب و روزش را در موزه ها گذراند و بیش از
دوازده تابلو از آثار نقاشان کلاسیک مثل رامبراند را بازسازی کرد.
بعد از سفر اروپا و در مراجعت به ایران دربار دیگر برای کمال الملک، آن
دربار سابق نبود پس به قصد فرار، به زیارت عتبات رفت “زرگر بغدادی و
شاگردش” و “میدان کربلای معلا” و چند تابلوی دیگر حاصل همین سفر است.
کمال الملک پس از بازگشت از سفر کربلا، مدرسه “صنایع مستظرفه” را تاسیس کرد.
در پی بر سر کار آمدن رضا خان دوران کمال الملک به سر آمد چرا که وی خواهش رضا شاه را برای کشیدن تصویر ولیعهد نپذیرفت.
کمال الملک در اواخر عمر خود به نیشابور رفت و بر اثر حادثه ای زمین خورد،
عینکش شکسته در چشمش فرو رفت و پس از آن دیگر نتوانست به هنر نقاشی
بپردازد، درپی این محرومیت، سرانجام در ۲۷ مرداد ماه ۱۳۱۹ دیده از جهان فرو
بست و همگان را در حیرت هنر کم نظیر خود باقی گذاشت.
نام کتاب : زندگی نامه کمال الملک
نویسنده : -
ناشر : -
تعداد صفحات : ۱۶
فرمت کتاب الکترونیک : pdf
- – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – - – -
دانلود کتاب الکترونیک زندگی نامه کمال الملک- نسخه پی دی اف – ۲۶۲ کیلوبایت
چيستان هاي نيكو با جواب
1. یکصدوچهل چیستان پرسشی
1-آن چیست که چه پرباشدوچه خالی وزنش یکی است
2-یک زن وشوهرهفت پسردارندوهرپسریک خواهراین خانواده چندنفرند
3-آن چیست که دررادیو ودریامشترک وهردوآن رادارند
4-آن چیست سفیداست قندنیست ریشه دارد درخت نیست
5-آن چیست سخت است ولی سنگ نیست تخم می گذاردومرغ نیست چهارپا داردوسگ نیست
6-چه پرنده ای است اگرنامش رابرعکس کنیم نام پرنده دیگری می شود
7-آن چیست که باگریستن اسمان اشک آن روان می شود
8-بالای آن جای حساب است،پایین آن بازی تاب است
9-آن کدام گیاه است که اگرنصفش کنی نیم آن لنگ ونیم دیگرش غصه باشد
10-آن چیست به قدر یک گلابی ست.هم سرخ وسفیدوسبزوآبی ست.مه نیست ولی چوماه روشن.بی جان بود وستانداوجان.محفوظ همیشه درحبابی ست
11-آن چیست که پراشک بود دامن او.ازدورچه استخوان نماید تن او.می سوزدومی گویدواین شدفن او.خواهی که شودزده بزن گردن او
12-آن چیست می خوردخون سیاه می رود راه سفید
13-آن چیست اولم هست خانه ومسکن .دومم کشوری ورای ختن.همه ام هست جزوادویه.طبع شدگرم ازان وتنددهن
14-آن چیست من می روم واومی ماند
15-سه دکان تودرتواولی چرم فروش دومی پرده فروش سومی یاقوت فروش
16-آن جیست درختی راکه ایزدآفریده.دوده شاخه بهرش برگزیده.که به هرشاخه ای سی برگ دارد.به هربرگش دودانه میوه دارد
17-آن چیست که همه خورده اندجزحضرت آدم
18-آن چیست که همه می بینندولی خدانمی بیند
19-آن چیست که همه دارندولی اکرم (ص) ندااشت
20-آن چیست که خداوند آن رابه زنان واگذارنکرد
21-آن کدام زمین است که ازاول خلقتش تاکنون فقط یک بارخورشید به آن تابیده
22-آن کدام یکی است که دونمی شود وکدام دوتااست که سه تانمی شود
23-چهارحرف است نام مطلوبی.که تمنای اهل عالم گشت.هست جهانی چنان عجیب.یکی اگرکم کنی بماندهشت
24-آن چیست که مالک ازداشتن ان بی نصیب ومستاجردارا است
25-آن چیست که با یک نجوا می توان شکست
26-آن چیست که دوچشم دارد و وقتی انگشت به چشمانش فرو می کنی گوشهایش تیزمی شود
27-آن چیست که درهرقرن یک بارودرهردقیقه دوبارمی آیدولی درسال هیچ وقت نمی آید
28-آن چیست که برخی حیوانات دردهان وبعضی دردم دارند
29-آن کدام سه هست که هرگزچهارنمی شود
30-از قول من و تو قصه ها مي گويد.آن چيست كه بي زبان سخن مي گويد.بي پرده ز كار اين و آن مي گويد. با آن كه در او نيست نه دندان و نه لب.بي هدف ره مي برد با قلب خون
31- چيست آن ، كز چشمه اي آيد برون.مي شود از سنگ سختي سر نگون.مدتي بر دشت خشكي چون برفت.بيرون و درون شهر جايي دارد
32- آن چيست كه ارغوان قبايي دارد.مانند دم موش پايي دارد. گرد است و مدور است و تاجش بر سر.صد پاره تنش ، ولي ز يك پايه نگون
33- آن چيست كه روز مي نمايد شبگون.همچون دل عاشقان فرو ريزد خون.چون دست به او نهي زند اندازه فزون.اندر وسطش كشتي قير اندوده
34- جامي است در او آب خوش و آسوده.بر جاي نشسته و جهان پيموده.كشتي باني در آن به رنگ دوده.خود جامه همي بافد و او باشد عريان
35-آن چيست كه خودريسد و خود بافد جامه.پوست در پوست گرد يكديگر
36- چيست آن گرد گنبد بي در.رخش از آب ديده گردد تر. هر كه بگشايد اين معما را.گاهي حلال و طيب .گاهي حرام مطلق
37- آن چيست گرد و كوچك ، آويز و معلق.گرد است و دراز و در ندارد
38-آن چيست كه پا و سر ندارد.جز نام دو جانور ندارد اندر شكمش ستارگانند.اندام ظريف چون صنوبر دارد
39-آن چيست قباي زرد در بر دارد.تلخ است ولي طعمي چو شكر دارد زرد است و معطر آيد به مشام.با هزاران سوار مي گردد
40- چيست آن پادشاه هفت اقليم.آمد و فوج شاه در پيچيد ناگهان يك سوار زرد نقاب.چار پاست ، نه كه گاو است
41- سخت است نه كه سنگ.بيابان گرد است نه كه مرد است . تخم ريز است نه كه مرغ است.كليد آهنين قفلش گشايد
42- كدام است گنبدي كه در ندارد.زهر بچه دو صد مادر بزايد،هزاران بچه دارد در شكم بيش.كه ندارد به آشيانه قرار
43- چيست آن مرغ آتشين منقارو قنا عذاب النار ؟ شب و روز اندر آب مي گويد.سرخ و سبز و سپيد پوشيده
44- چيست آن لعبت پسنديده.با دو صد احترام خوابيده ؟ در ميان دو كاسه چوبين.رخت سيه و سبز كلاهي دارد
45- آن چيست كه در برگ پناهي دارد.من در عجبم كاين چه گناهي دارد؟ پوستش بكنند و سينه اش چاك كنند.گر آب تني كني، تنش آب شود
46- آن چيست كه در سه و قت كمياب شود.گر سرد شود ، زندگي از سر گيرد؟ گر گرم شود گريه كند تا ميرد.از خمي هر دو سر به هم دارد
47- اين چه باشد كه پشت خم دارد.صد مني را به پشت بر دارد ؟ وزن او نيست خود به صد مثقال.پرنيان پيكر و آهن دل و فولاد پر است
48-آن چه مرغيست تا اوج هوا رهسپاراست.كاندرين صحرا بديدم يك عجايب جانور
49-يك معما از تو پرسم اي حكيم پر هنر.پاي او مانند اره ، شير سينه، اسب سر، مور چشم ،مار دم ،كركس پرو عقرب شكم.نيم پر شد پر تهي ، يعني چه چيز
50- يك معما با تو دارم، اي حكيم با تميز.مرغ آتشخوارم و آتش پر و بال من است
51-بلبل اين باغم واين باغ بستان من است.هر كه حل كرد اين معما پيرو استاد من است. استخوانم نقره و اندر شكم دارم طلا.كه آتش در ميان آب مي گشت
52- عجايب صنعتي ديدم در اين دشت.دو اسم زنده دارد از دو حيوان
53- عجايب لعبتي زرد است و بي جان.رعنا پسران شوخ و دلكش دارد
54- شيراز پري رخان مهوش دارد.بنگر كه دلم از تو چه خواهش دارد از هر سر مصرعي حروفي بردار.نه در دارد نه ديوار و حصاري
55- عجايب گنبد والا تباري.درونش هست لشكر بيشماري .بنازم قدرت پروردگاري.پريرويان به بستان تازه ديدم
56- عجايب صنعت ناديده ديدم.به يك محمل دو صد دردانه ديدم! چو دست بردم گل از باغش بچينم.همه چادر سفيد سينه بلوري
57- از آن بالا مياد يك دسته حوري.چون به سن سي رسد بچه شود!
58- دختري چهارده ساله بالغ شود.پرش سيب و گلابي
59-دستمال آبي آبي .چشمه آبش را ببين شط فراتش را ببين
60- گنبد سرخ چمني ،توش گل سرخ يمني.لب تا لب آن ميان زنجير است
61- در خانه ما درخت انجير است.آبش بخورم كه گوئيا چون شير است! خنجر بكشم ميانه را پاره كنم.اهل حقه تمام سر بسته
62- حقه اي ديده ايم در بسته.صاف و رنگين به يكديگر بسته! همه ياقوت رنگ و لعل صفت.داس ظفرم چو كشت دولت دروند
63-من خود كج و راستان زمن راست روند.از هر طرفي زمزمه زه شنوند! پشت از پي خدمت چه كنم خم كه و مه.زنده نبود تا نكني زاتش بريان
64- چيزي چه بود مرده به يك كنج نهاده.سرش تا نبري نگويد خبر ؟
65-چه چيز است ، مرغي است بي بال و پر.صد پاره تنش بود ولي به يك پاي نگون
66- آن چيست كه روز مي نمايد شبگون.همچون عاشق زچشم او ريزد خون؟ چون ناز كني تنش ز اندازه فزون.به شباهت نظير يكدگر است
67- آن چه باشد كه زرد مثل زر است.معدنش در ميان دشت و در است ؟ قيمت آن بسي گران نبود.پاي او غرق در دل خاك است
68- آن چه باشد كه سر بر افلاك است.گوشت شيرين و استخوان چاك است ؟ رنگ او سرخ و زرد و گاه سياه .اندر صف مردان خدا جا دارد
69- آن چيست كه جا به كوه و صحرا دارد.سيصد سر و ده شكم دو صد پا دارد از هيبت او جمله بلرزد عالم.مشاطه زلف دلبران است
70- آن چيست كه پيك عاشقان است.رقص چمن از نواي آن است ؟ خنديدن گل ز بوسه اوست.روز و شب گردد و قدم نزند
71- چيست گردنده يي كه دم نزند.برف بارد و ليك دم نزند ؟ نعره او به سان شير بود.اهل حقه ، تمام سر بسته
72- حقه اي ديده ايم در بسته.صاف و رنگين به يكديگر بسته! همه ياقوت رنگ و لعل صفت.وز آتش سرخش تاج و افسر دارد
73- اين چيست كه تاج نقره بر سر دارد.بر گردنش از هر طرفي زنجير است ؟ نا كرده گناه روي او چون قير است.جفتند ولي زهم جدايند
74- يك جفت كبوترند ابلق.از كالبدشان برون نيايند پرواز كنند گرد عالم.برسر هر شاخ او سه دختر افسونگر است
75- اژدري ديدم كه او چارشاخ اندر سراست.هر پسر را بيست و چار فرزند ديگر درخور است برسر. هردختري بنشسته باشد سي پسر.اندر كف مهوشان موزون گردد
76- آن چيست كز او حسن بت افزون گردد.چون آب بدو رسد همه خون گردد،سبز است تنش تا نرسد آب،بدوكهربا پيكر و آدم دم و فولاد سر است؟
77-آن چيست كه برسينه خصمش گذرست.بار دوم كه زاد جان آورد!
78- بار اول كه زاد بي جان بود.در يك گلاب پاش دو رنگ گلاب چيست ؟
79- دارم سوال خواجه بفرما جواب چيست.آتش بدو رسيدن و بستن ، جواب چيست؟ سرماي زمهرير كه يخ بست او نبست
80-از همه جا خبر داره نه دست داره نه پا داره.مكان و منزلش زير زمينه!
81- اگر بر سر زند تاج مرصع.رو آتش مي زاري ، يخش مي بنده
82- كاسه چيني،آبش دو رنگه.درون او پر از بچه!
83- نه در داره نه دريچه.چار تا داداش تو يه قوطي
84- قوطي قوطي. سمر قوطي.سفيد كنم لباس و رخت
85- يه ميخ دارم دو سنگ تخت.فوري ميره پاي تو
86- بالا يك و پايين دو.هي قر بزن هي قل بزن
87- لبم به لبت،دستم به گردنت.دو روغن تو يه شيشه
88- اشيشه و مشيشه.آقا خوابيده دراز و باريك!
89- دالون دراز تنگ و باريك.چل عروس تو يه قوطي
90- چل قوطي چل بند قوطي.همه چادر سفيد قوم كلونتر!
91- از اون بالا مياد يه گله دختر.گرده،نه گردكانه!
92- زرده،نه زعفرانه.اگه جات داري.يكيشو وردار!
93- دستمال انار ، پيش زن سالار.كسي رو ندارم بشمره!
94- سيني دارم پر گشواره.صداش نعره ي شيره
95- خودش دسته ي بيله
96- آن چيست كه روز مي دود و شب پاسبان اتاق است؟
97- آن چيست كه امروز مهمان ماست، فردا نوبت شماست؟
98- آن چيست كه اگر از ارتفاع زياد به زمين افتد نمي شكند اما اگر در دخمه اي افتد مي شكند؟
99- آن كدام جانور است كه صبح با چهار پا ظهر با دو پا و عصر با سه پا راه مي رود؟
100- آن چيست كه روز و شب دستش را به كمرش زده وايستاده؟
101- آن چيست كه من يكي دارم تو دو تا داري شاه سه تا و پسر پادشاه نه تا؟
102- آن چيست كه در دنياست، دنيا هم دراوست؟
103- آن چيست كه تا اسمش را به زبان مي راني مي شكند؟
104- آن چيست كه هر چه آب در آن بريزند پر نمي شود؟
105- آن چيست كه هر چه مي دويم به آن نمي رسيم؟
106- آن كيست كه براي همه ي مردم لباس مي دوزد اما خودش لخت است؟
107- آن چيست كه ما تصور مي كنيم او را مي خوريم اما در حقيقت او ما را مي خورد؟
108- آن چيست كه شيرين است و طعم ندارد، سنگين است و وزن ندارد؟
109- آن چيست كه من مي روم و او مي ماند؟
110- آن چيست كه بي علم و دانش ،همه چيز را همانگونه كه هست آشكار مي سازد؟
111- آن چيست كه تا سرش را نبرند حرف نمي زند؟
112- آن چه كشوري است كه در پيشاني ماست؟
113- آن چه كشوري است كه در چشم ماست؟
114- آن چيست كه هر چه آن را بيشتر بكشيم كوتاه تر مي شود؟
115- آن چيست كه هر چه آن را بيشتر بكشيم بلند تر مي شود؟
116- آن چيست كه اگر باشد (كور) است و اگر نباشد (كر) است؟
117- آن چيست كه پدر و پسر دارند اما مادر ندارد؟
118- آن چيست كه بسيارش كم است و آن چيست كه كمش بسيار است؟
119- آن كدام يك است كه دو نمي شود؟
120- آن كدام دو است كه سه نمي شود؟
121- آن كدام سه است كه چهار نمي شود؟
122- آن كدام چهار است كه پنج نمي شود؟
123- آن كدام پنج است كه شش نمي شود؟
124- آن كدام شش است كه هفت نمي شود؟
125- آن كدام هفت است كه هشت نمي شود؟
126- آن كدام هشت است كه نه نمي شود؟
127-آن كدام نه است كه ده نمي شود؟
128- آن كدام ده است كه يازده نمي شود؟
129- اون چي چيه كه روش نقرس ، زيرش طلا؟
130- اون چيه كه مال توهست ، اما خودت كمتر ازهمه به كارش مي بري؟
131- آن كدام درنده است كه آدم سرش را مي خورد؟
132- آن چيست كه در ميان (گربه) ، ماهي است؟
133- منظور از خروس بيوه چيست؟
134- فرق چيني و ژاپني در چيست؟
135- آن چيست كه پر و خاليش يك وزن دارد؟
136- خداوند متعال چه مي خورد ، چه مي پوشد و چقدر توانايي دارد؟
137- از صفر تا صد چند تا 9 وجود دارد؟
138- آن چيست که دو پا دارد و دو پاي ديگر هم قرض مي کند و مي رود و کسي هم به گردش نمي رسد؟
139- آن چه گرد سبز رنگي است که اگر در آب بريزند،قرمز مي شود؟
140- نام گلی است که باحذف کردن حرف اولش روی آب شناورمی شود
.
.
1-نوار 2-ده نفر 3-موج 4-دتدان 5-لاک پشت 6- غاز7-ناودان 8-ساعت پاندول دار 9-شلغم نیم آن لنگ است درمعنی 10-لامپ11-شمع 12-قلم نی 13-ادویه 14-ردپا 15-انار 16-سال ماه شب وروز 17-شیرمادر 18-خواب 19-سایه 20-رسالت پیغمبری 21-سطح رودخانه نیل 22-خدادونمی شود وشب وروز هم سه تانمی شود 23-بهشت 24-نقطه 25-راز 26-قیجی 27-حرف ق 28-نیش 29- مدرسه 30- كتاب 31-اشك چشم 32-چغندر 33-شاه توت يا توت سياه 34- چشم 35-عنكبوت 36- پياز 37- انگور 38-خربزه 39-ليمو شيرين 40-ماه و ستارگان و خورشيد 41- لاكپشت 42-هندوانه 43- قليان 44- پسته 45- بادمجان 46- برف و يخ 47- نعل اسب 48- هوا پيما 49- ملخ 50- ماه 51- شمع 52- سماور53- خر بزه 54-شراب 55- خشخاش 56- انار 57- كبوتر 58- ماه 59- آسمان و ستارگان 60- هندوانه 61- نارگيل 62- انار 63- كمان 64-شمع 65- نامه66- شاتوت 67- هويچ يا زردك 68- نخل 69- شير به حروف ابجد 70- نسيم-باد 71-آسياب 72- انار 73- سر قليان 74- زمين و ماه 75- سال، فصل ، شبانه روز و 24 ساعت 76- حنا 77-تبرزين 78- تخم مرغ 79- تخم مرغ 80- باد 81- مار 82- تخم مرغ 83- انار 84- گردو 85- دست تاس( آسياب دستي ) 86- شلوار 87- قليان 88- تخم مرغ 89- شمشير به همراه غلاف 90- قوطي كبريت 91- كبوتر هاي سفيد 92- سكه ، اشرفي 93- آتش در منقل 94- آسمان و ستارگان 95-تفنگ 96- كفش 97- مرگ 98- تخمه 99- انسان در دوران زندگي 100- آفتابه 101- نقطه 102- چشم 103- سكوت 104- آبكش 105- سايه خود ما 106- سوزن 107- غصه 108- خواب 109- جاي پا 110- آينه 111- نامه درون پاكت 112- چين 113- كره 114- سيگار 115- خط 116- حرف واو 117- نقطه 118- دوست و دشمن 119- خدا 120- شب و روز 121- ماه هاي فصل و اضلاع مثلث 122- چهار فصل 123- پنجه دست و پا 124- شش دانگ هر چيز 125- هفت طبقه آسمان و ايام هفته 126- هشت پا 127- اعداد يك رقمي 128-انگشتان دست و دهگان 129- تخم مرغ 130- اسم 131- شير 132- گرمابه 133- خروس بدون حرف واو است كه خرس مي شود134- چيني مي شكند ، اما ژاپني نمي شكند. 135- نوار كاست و ويدئو 136- خداوند متعال غم بندگانش را مي خورد ،عيب آنان را مي پوشد و قدرتش بي انتهاست 137- بيست تا 138- دوچرخه 139- حنا 140- شقایق
ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮي ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤ هﺎ ﭘﺴﺮﻩ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻩ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻌﺪﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ
ﻣﯿﺮﻩ ﮐﻨﺎﺭﺵ ... ؟
,
.
,
.
,
.
,
.
!
ﺍﻳﻨﺎ ﻫﻤﺶ ﭼﺮﺗﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺳﮓ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﮐﺮﺩن
· مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:
«یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!!